بررسی 2 دیدگاه مدیریتی در مقابله با حوادث ، ایمنی ،اطفا حریق و اتش خاموش کن در صنایع

در سطح کارخانه های بزرگ و یا در صنایع کلیدی نظیر صنعت برق، گاه حوادثی روی می دهد که این حوادث در بسیاری موارد ضررهای جبران ناپذیری را وارد می آورد. برخی موارد این ضررها به قدری مخاطره آمیز است که گاه جبران آنها امکان پذیر نیست.
در سطح کارخانه های بزرگ و یا در صنایع کلیدی نظیر صنعت برق گاه حوادثی روی می دهد که این حوادث در بسیاری موارد ضررهای جبران ناپذیری را وارد می آورد. برخی موارد این ضررها به قدری مخاطره آمیز است که گاه جبران آنها امکان پذیر نیست. در مقاله زیر که به وسیله مهندس فرشید اسلامدوست کارشناس شرکت توزیع نیروی برق استان گیلان تدوین شده از دیدگاه علم مدیریت و مکتب های مربوط به آن نحوه مقابله با عوامل خطرآفرین در کارخانه ها، مورد بررسی قرار گرفته است.

حوادث به وجود آمده در صنایع و سازمان های مختلف، همواره با خسارات مالی و جانی همراه بوده است. امروزه به کارگیری اصول و توصیه های ایمنی در صنایع و سازمان ها به دلایل متعددی از جمله پیشرفت فن آوری، امری اجتناب ناپذیر است و کوتاهی و قصور در ایجاد محیط کاری مناسب و بی خطر برای کارکنان، امری غیرقابل اغماض شمرده می شود.
برای در امان بودن از خسارات مختلف ناشی از حوادث، باید تا آنجا که ممکن است از وقوع حوادث مختلف جلوگیری کرد و لازمه جلوگیری از وقوع حوادث، شناسایی و حذف یا کنترل تمامی عوامل خطرآفرین در محیط کاری است.
به طور کلی علت تمامی حوادثی که در صنایع رخ می دهد را می توان در دو دلیل عمده ی زیر خلاصه کرد:
الف) شرایط کاری ناایمن.
ب) اعمال (رفتار) ناایمن.
در تمامی دسته بندی هایی که درمورد علل حوادث انجام شده است، درباره دخیل بودن دو علت فوق در ایجاد حادثه، اتفاق نظر وجود دارد.
در بیان علل فوق اصطلاحات مختلفی به کار برده می شود. به عنوان مثال گاهی ”اعمال ناایمن“ را ”علل رفتاری حوادث“ و ”شرایط ناایمن“ را ”علل محیطی حوادث“ می نامند.
”اعمال ناایمن“ از ناحیه ی انسان بروز می کند. نبود دانش و آگاهی شغلی، نداشتن مهارت کافی، داشتن عادت ها و رویه های نامناسب کاری، آشفتگی های روانی و عدم توانایی جسمانی یا روانی فرد برای انجام کار، از جمله دلایلی هستند که منجر به بروز ناایمنی و در نتیجه حادثه می شوند.
”شرایط کاری ناایمن“ از ناحیه ی دستگاه ها و سیستم های عملیاتی بروز پیدا می کند دستگاه های بی حفاظ یا با حفاظ نامناسب، اشیاء یا تجهیزات معیوب و …. عواملی هستند که منجر به ایجاد شرایط کاری ناایمن می شوند.

برنامه های ایمنی در پیشگیری از حوادث

مهم ترین هدف از ایجاد ایمنی در یک سازمان، جلوگیری از وقوع حوادث است، برای جلوگیری از وقوع حوادث، باید تمامی عوامل و عللی را که منجر به ایجاد حادثه می شوند، از بین برود یا تا حد ممکن آن ها را کنترل کرد. وظیفه ی متخصص ایمنی، این است که پس از شناسایی علل ایجاد حوادث، با به کار بردن تدابیر و استفاده از روش ها و تکنیک های کارا و مناسب، علل ایجاد حوادث را حذف کند. با توجه به این که تمامی علل حوادث به دو دسته ی ”شرایط کاری ناایمن“ (شکست های سخت افزاری) و ”اعمال ناایمن“ (خطای انسانی) تقسیم می شوند، دیدگاه ها و برنامه های مقابله با این علل نیز به دو نوع جدا از هم تفکیک می شوند.
به طور کلی دو روش عملیاتی برای اجرای برنامه های ایمنی در سازمان ها می توان مشاهده کرد که هر یک در شکل خاص خود، روشی متفاوت برای دستیابی به ایمنی محل کار دارند. این دو روش عملیاتی با عناوین رویه ”کار (مهندسی) مدار“ و رویه ”کارگر مدار“ طبقه بندی می شوند. هر دوی این روش ها در تلاش هستند تا عوامل منفی تاثیرگذار بر برنامه های ایمنی (معمولاَ حوادث و سایر نتایج ایمنی) را کنترل کنند. چگونگی نگرش متخصص ایمنی و سازمان مربوطه اش به علل نتایج منفی ایمنی، تعیین خواهد کرد که کدام رویه در سازمان اجرا شود.

رویه های کارمدار و کارگر مدار

رویه کارمدار، اغلب با حذف خطرات فیزیکی در محیط کار همواره است، در حالی که رویه ی کارگر مدار، بیشتر با حذف خطرات روانی توأم می شود. رویه ی کارمدار، اغلب به عنوان مدیریت علمی تلقی می شود، اما این بدان معنی نیست که رویه های کارگر مدار، علمی و منطقی نیستند. در واقع رویه های کارگر مداری که روی مدیریت رفتاری تاکید می کنند، بسیار سازمان یافته هستند و روشی سیستماتیک برای رسیدگی به مشکلات ایمنی به شمار می روند، به دلیل اینکه کلید استفاده از رویه های رفتاری، تفکیک کردن یک معضل رفتاری به اجزای متشکله ی آن و رسیدن به اقدامات اصلاحی منطقی است.
مدیران کارمدار به عنوان مدیرانی علمی تلقی می شوند، چون معمولاً به دلیل به کار بردن علوم مهندسی در ماشین آلات و تسهیلات مکانی، به اصلاح کاستی های ایمنی می پردازند. مدیران کارگر مدار ریشه ی علت مشکلات ایمنی را مشکلات فردی افراد مثل بینش ضعیف یا برآورده نشدن نیازهای کارگران می بینند. مدیران کارمدار، روی طراحی ایستگاه کار و منطقی سازی وظایف تاکید زیادی دارند در حالی که اهمیت کمتری به این موضوع که کارگر درمورد وظایف شغلی اش چه ”احساسی“ دارد، می دهند ولی از طرف دیگر رویه ی کارگر مدار، با درگیرکردن دموکراتیک افراد در امر ایمنی، بیشتر سر و کار خواهد داشت، در حالی که اهداف کارمدار دربرگیرنده ی نظارت نزدیک و مستقیم فعالیت های ایمنی و کنترل روش های ایمن قابل پذیرش است.
به علت این دیدگاه های متفاوت، رویه ی کارمدار، روی بهبود ارتباطات رسمی نظیر استفاده از آموزش های برنامه ریزی شده ی حین کار و آموزش های شناسایی خطر تاکید می کند. بنابراین احتمال کمی وجود دارد که کارگران، آن چه را که از آنان انتظار می رود، درک نکنند.
استدلال کنندگان کارگرمدار می گویند که کلید حل مشکلات ایمنی در استفاده ی موفقیت آمیز از افراد قرار می گیرد و روی اهمیت ارتباطات غیررسمی پایین به بالا تاکید می شود. به بیانی ساده، مدیریت مناسب ایمنی، قبل از اتخاذ تصمیم درمورد خط مشی، به خواسته های کارکنان توجه می کند. عملکرد ایمنی، با رضایت است که رخ می دهد، بنابراین، ارتباطات کاری بین پرسنل ضروری است.

تکنیک های کارمدار و کارگرمدار

تفکرهای کارمدار و کارگر مدار از تکنیک های مختلفی برای بهبود عملکرد ایمنی در سازمان استفاده می کنند. با توجه به این کار رویه ی کارمدار، روی کنترل محیط فیزیکی کار به جای کنترل محیط روانی کار، تاکید می کند، در این رویه تاکید و پافشاری زیادی روی نظارت نزدیک تا کلی کارگر مدار وجود دارد. از طرف دیگر، روش های کارگر مدار تصریح می کند که یک محیط ایمن را کارگران کنترل می کنند و اگر به طور مناسبی انگیخته شوند، وظایفشان را به طور ایمن انجام خواهند داد.
به طور خلاصه دیدگاه مدیران کارمدار این گونه است که باید تا حد ممکن وسایل و تجهیزات محیط کار را ایمن ساخت به طوری که خطاهای انسانی را پیش از منجرشدن به حوادث، خنثی کند.
مدیران کارمدار باید تکنیک هایی را به کار برند که به کمک آنها بتوانند تمامی خطرات محیط کاری را شناسایی نمایند و آنها را حذف یا کنترل کنند. مدیران کارگر مدار، سعی می کنند حوادث محیط کار را از طریق آموزش به کارگران کاهش دهند. این مدیران معتقدند که رفتار افراد در محیط کار بسیار مهم است. این مدیران به آموزش های مختلفی که به افراد می دهند، سعی در کنترل عوامل مخاطره آمیز می کنند.

●●نتیجه گیری

هر دو رویه ای که به آن اشاره شد الزامات مشترکی دارند که هر یک را به دیگری پیوند می دهد. نخست این که هر دو روش بر رویه ی سازمان یافته و منطقی برای حل معضلات ایمنی، تاکید می کنند.
قلب مدیریت علمی و مدیریت رفتاری، شناسایی مشکلات، تفکیک آنها به اجزای متشکله شان، ارایه ی راه حل های مختلف، انتخاب اثربخش ترین وسیله بهبود عملکرد و کسب بازخور حاصله برای انجام اصلاحات لازم را دربر می گیرد. هر دوی این روشها، علاقه مند به نتیجه نهایی بهبود عملکرد هستند. تنها تفاوت آن ها در وسیله ای است که آن ها برای بهبود عملکرد ایمن، به کار می برند. هم چنین، هر دوی آن ها از نظر تئوری، مشتق شده از برنامه هایی هستند که تاکنون برای کاهش حوادث به اجرا گذاشته شده اند. ایجاد یک محیط ایمن تنها با استفاده از یک روش و رویه مدیریتی ممکن نیست. زیرا در یک محیط کاری، هم افراد و کارگران و هم وسایل و تجهیزات وجود دارند و هر کدام به گونه ای می توانند باعث ایجاد حادثه شود. بنابراین تنها کنترل یک عامل، شاید از تکرار و شدت وقوع حوادث بکاهد اما آن را به کلی از بین نمی برد، لذا مدیران ایمنی با توجه به خط مشی سازمان مربوطه شان باید ترکیبی از دو رویه ی کارمدار و کارگرمدار را استفاده کنند و هر دو رویه را به موازات یکدیگر رشد دهند و استفاده کنند.

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کد امنیتی *